ای یا کریم خسته چه کردند با پرت ؟
این زهر پر شراره چه آورد بر سرت ؟
از لحظه ای که رنگ نگاهت کبود شد
رنگـی دگــر گـرفته منـاجـات خواهرت
تـابـوت را نشانـه گرفتند تـیــــر هـا
آنهم کجا؟ کنار دو چشــم بـرادرت
دلهای ما به یاد تو ای بی حرم ترین
پــر می زند به سوی بقیع مطهـــرت
تا کی لبم به خاک بقیع ات نمیرسد
بــــر آستـان پـاک بقیع ات نمیرسد
..........
در کربلا به آینه ات سنگ میزدند
هر کس شبیه تر به تو ، جرمش عظیم تر